سلام خانما ما یه همسایه پررو و بی ملاحظه داریم که واقعا خسته شدم از دستشون واحد روبه روی ماست اوایل در زد و اومدنشست منم پذیرایی کردم بعد از اون وقت و بی وقت میاد و چندساعت میشینه روزی چندبار ظهر نصفه شب هر وقت دلش بخاد میاد شوهرم از سرکار میاد خستس با بچه هاش میاد نمیزارن استراحت کنه یا نصفه شب ساعت یک از بیرون میان در میزنن میان خونه تا تکلیفای دخترشو حل کنم یک بار تکلیفشو نوشتم از اون به بعد همش میارن و جالب اینجاس بعضی وقتا میگه خودت بنویس میریم بیرون اومدیم میایم میبریم میگم بلد نیستم میگه هرچی تونستی بنویس پرش کن اصلا دوست ندارم باهاشون معاشرت کنم و تا حدودی سعی میکنم با رفتارم بفهمونم حتی شوهرم غیرمستقیم میگه که میخایم بخابیم ولی انگار نه انگار اوایل سر ناهار و شام میومدن و بی تعارف سر سفره مینشستن با اینکه میدیدن غذا کمه و خودشونم غذا داشتن ..از طرفیم میترسم برخورد جدی کنم چون آدمای خطرناکین یبار خودش تعریف میکرد که تو یه ساختمون بودیم همسایه پایینی از دست سروصداهامون ساعت ۲نصفه شب اومده در خونمونو زده که بگه ساکت باشین من سریع چاقو برداشتم و جلو در با چاقو تهدیدش کردم تا اینکه یه هفته بعدش اون بیچاره ها بلند شدن ..یبارم دیدم تو راه پله صدا میاد از چشمی در دیدم که داره شوهرشو با دمپایی جلوی در میزنه راستش میترسم ازشون چیکار کنم که بدون ناراحتی دست از سرم برداره