مادر اسراربه ازدواج من دارع باکسی که اصلا دوسش ندارم
نه مورد تاییدخودمه نه داداشام
خیلی خسته شدم از مامانم
داداشم وزنش میگن بیا با ما تا کنکورت زندگی کن
نمون اونجا جنگ اعصاب برات
واقعا جنگ اعصاب هس
منو تهدید میکنه ازدواج نکنی دیگه هیچ وقت حمایتت نمیکنم
منم میخوام ترکش کنم
خیلی دلم گرفته
خیلی تنهام
کارم درسته؟؟
کاری نمیتونه بکنه به تهدیداش بها نده
مادرت باید بدونه فایده ای نداره با کسی ک دوسش نداری ازدواج کنی اصلا خواستش منطقی نیس باهاش حرف بزن بگو داری یه کاری میکنی من از خونه خودم فراری بشم بزار زندگیمو کنم ای بابا اعصابم خورد بود خوردتر شد😐
ابجی من خیلی حسادت منو دارع
بشدت شخصیت دروغگویی دارع
به معنای واقعی چش منو ندارع
بدروغ به مامانم گفته رفتم پیش رمال میگه این بهترین خواستگارش هس
مامانمم پا کرده تو ی کفش فقط با این
الان زن داداشم زنگ زد به دعا نویس دعانویسه میگه اصلا همچین حرفی نیس
این ازدواج صورت بگیرع میانه هس خوب نیس
صبرکنه خیلی بهتر میاد
حالا ببین مامانم کوتاه میاد یانه
