سر شب اومذ خونه مدام بهانه گیری میکرد یه نمونه اش پنجشنبه تولد خواهر زاده ام من هفته پیش به اصرارش مزخصی کرفتم باهاش رفتم مسافرت این هفته هم چند بار کفته بگیر میگم هر هفته که نمیتونم بگم نمیام یهو کلا میگن نیا کلید کزده تو برنامه ریزیت این بود هفته پیش بریم که ابن هفته به خاطر خواهرزدات جایی نریم حالا همه اینا اتفاقی بود درسته تولذ برام مهمه ولی مسافرت هفته پیشم کاملا اتفاقی و یهویی جور شد از اونور اصلا تو فکرن نیست چی کادو بخرم هی راه میره میگه مگه میشه ندونی میدونی به من نمیگی! حالا اصلا پولشم خودم میدما نمیدونم بهانه گیریاش برای چیه اخر امروز سر حرفاش قاطی کردم کلید کرده من تولد خواهر زادت نمیام تا یاد بگیری به خاطر بچه با من بد حرف نزنی! حالا اصلا من بد حرف نزدم خودش بهانه گیری میکرد و امشب فقط گفتم چه کلیذی به تولد بچه کردی من همه برنامه هام اتفاقی بود لج کرده جالبیش اینجاس منو بیدار نگه داشته خودشو ارضا کرده بعد دوباره سر چیز بیخودی دعوا راه انداخت و میگه کاش زمان عقب برمیگشت باهات ازدواج نمیکردم و میگه تولد بچه خواهرتم نمیام اصلا اعصابمو نصفه شبی خورد کرده
اینجور مردا خاله زنکن خیلی ببخشیدا
بگو نیا واقعا چرا فک کردی بود و نبودت انقد مهمه تازه نباشی بیشتر خوش میگذره🤪💃💃💃بگو عشقم ولی برعکس تو انقد توفه ای من برمیگشتم عقب زودتر پیدات میکردم😂😂😂😑
بخدا اعصابمو نصفه شبی خورد کرده همش دارم گریه میکنم تازگی مودی شده یا انقدر خوبه باهات که لذت میبری یا انقدر اذیت میکنه که از خودتم بدت میاد با خواهر و مادرش سر اذو مشکل داره راه میره میگه اونا که خواهرو مادرم گذاشتم کنار تو که دیگه مهم نیستی خب ادم بهش برمیخوره با تمام نداریش دلرم میسازم دو ساله خونه مادرم زندگی میکنیم چون پول اجاره خونه نداره و منم جیکم در نمیاد غرورش نشکنه دو ماهه میرم سرکار همه جوره خمایت مالیش کردم بعد این رفتارارو میکنه دلم اتیش میگیره
شاید براش مشکل کاری پیش اومده اعصابش خرابه
همش زیر سر مادر و خواهرشه با اونا مشکل داره میاد خونه سر من خالی میکنه اونا پرش هم میکنن علیه من اینم بی تاثیر نبیت بخدا چند ماه با اونا قهر بود اصلا حرف نمیزد ما بهترین زندگی و داشتیم و اصلا دعوا نمیکردیم از وقتی دوباذه اومدن اشتی همش دائم در حال دعوا با منه خب شما باشی شک نمیکنی اونا پرش مبکنن
منم حدود پنج سال شوهرم با خواهرش قهر بود،زندگی کردم نفس راحت کشیدم
حالا به زور میخوان آشتیشون بدم،ماتم گرفتم
میدونم روزایه خوب زندگیم رو به اتمامه😔
خدا لعنتشون کنه
خیلیییی بده خواهر ادم زندکی برادرشو خراب کنه هزار باز به شوهرم گفتم من اگه از زن برادرم بدمم میاد نمیام به برادرم بگم کخ زندگیش خراب نشه اصلادرک نمیکنم اینا چجوری انفدر راحت با یه زندگی که توش بچه هم هست بازی میکنن و براشون مهم نیست
فقط به خاطر حسادته
خدا به حق این ساعت شرشونو به خودشون برگردونه
خدا به منم رحم کنه که پایه این بیشرفا دوباره تو زندگیم باز نشه.
شیطونو درس میدن ولی جلویه برادرشون مثه موش مرده میشن،مردا هم که زود گول میخورن،یادشون میره تا دیروز همین کثافت چقدر نفرینش کرده و باعث آبرو ریزیش شده
شوهرت پول اجاره کردن خونه نداره بعد میگه بریم مسافرت بگو بجای مسافرت فکر کارو درامد باش
به شوهرخواهرت حسودی نمیکنه؟
واااای دقیقا بخدا خواهرشوهرم بخ خاطر شوهر و بچه اش چندین ماهه برادرشو کنار گذاشته الانم سر ارث اومده جلو که تو کارشون گیر افتاده شوهر من مشکل برطرف کنه تا قبل این اصلا پیداشون نبوذ حالا به خاطر اونا هربار داره با من دعوا میکنه تا حالا هزار تا دعوا کردیم نگفته بوذ پشیمونم بات ازدواج کردم دیشب گفت کاش هیچ وقت پا جلو نمیزاشتم اتبش گرفتم انقدر خوبی بکن. اخرم این حرفارو میشنوی میسوزم و میدونم پشت همه دعواهاش پای حرفای خواهرشه که به جونم انداخته و حرفی هم بزنم از خواهرش قیامت به پا میکنه
