من با داداشم دو قلوییم مثل دو تا دوست
الان اومد گوشیمو گرفت دستش خواست نگاش کنه.منم یه پیج فیک دارم ترسیدم از اون پیامی رو صفحه باشه .دوییدم دنبالش یکم دادو بیداد کردم گفتم بده.اونم شک کرد و بدتر شد .بعد من بلندتر داد زدم چند تا سیلی زد بهم بخدا بوی خونو حس کردم😭😭بابامون پیره الزایمر داره.گفت تا الان بهت ازادی دادم هیچی نگفتم دیگ نمیذارم سو استفاده کنی .بخدا از گل پاک ترم ی دوست پسر ساده هم ندارم من تا حالا یه قرار ساده هم نرفتم،از حرص گفتم حالا ی چیزیم باشه مگه چیه.میترسم بدتر شه نذاره برن بیرون اینا،کاش منم بابا داشتم😭😭