سلام 6ماه عقد بودیم تو این 6ماه همیشه اختلافاتی با نامزدم داشتم گاهی اون مقصر بود گاهی من و وقتی قهری پیش میومد ایشون اصلا پیش قدم نمیشد و همیشه من بودم که برا اشتی تماس میگرفتم چه یه روز گذشته باشه چه یه هفته اخرین قهرمون حدودا دو هفته طول کشید که اونم من اشتی کردم اینا رو گفتم که بتونین بهتر راهنماییم کنین الان مشکلی که هست اینک نامزدم هم مستقیم به خودم گفته دیگه نمیخوام ادامه بدم هم به خوانواده دوتامون و میگه دلیلش اینه ک من اونو شکستم و جلو بقیه کوچیکش کردم که البته راستم میگه و یه دلیل دیگشم اینک دیگه بهم حسی نداره چون هرچی تلاش کرده از طرف من چیزی ندیده و الان دیگه هیچجوره نمیخواد ادامه بده و الان دو هفته است رفته اول بلاکم کرده بود اما یه دو سه روز بعد از بلاکی درم اورد هرچی ازش خواهش کردم که اینکار رو نکنه میگه دیگه فایده نداره و معذرت خواهی من دیگه بدردش نمیخوره الان ذهنم درگیره که برم سمتش نرم واقعا میخواد جدا بشه یا نه اینم بگم تو جمع خیلی بهم بی احترامی کرد و حتی به مادرم گفت تو تو زندگیمون دخالت میکنی جلو جمع الان نمیدونم رفتار درست من چی میتونه باشه برم سمتش بخاطر زندگیم یا بخاطر بی احترامیش به خودم و خونواده ام ولش کنم تا خودش برگرده اینم بگم من نمیخوام جدا بشم بنظرتون بهترین کار چیه الان
اگر نخوندی بکوب لایکو
😐😐😐
وقتی گفته نمی‌خوامت کجا بری منت کشی
بعدم نفهمیدم چرا گفته من تلاش کردم از تو چیزی ندیدم؟ چی ندیده از تو؟
حتما سخت گرفتی بهش دیگه ، اگه قصد زندگی داری خیلی جاها باید کوتاه بیای و از خواسته ها و تصورات الکی که تلقین شدن بهت بگذری، اگرم میخوای از الان فقط خرجت کنه مطمین باش نمیکنه ، کم کم توی زندگی اگه مراعات کنی همه چی درست میشه. مورد دیدم رفته ب جای طلا بدل گرفته که شوهرش ضایع نشه
اول بگو واقعا دوسش داری یا چون نامزدی و برای حرف مردم میخوای برگردی بهش؟! اگه نمیتونی دوسش داشته باشی که ولش کن هم خودتو راحت کن هم اونو . اگه دوستش داری
بشین فکر کن ببین کجاها اشتباه کردی
از اون چه انتظاراتی داشتی که چجوری رفتار کنه
بعد مثل دوتا آدم عاقل باهاش بشین حرف بزن
بگو من فهمیدم اینجاها اشتباه کردم ولی بهتر بود تو اینجوری متوجهم میکردی یا اینطوری باهام رفتار میکردی بهتر بود
ولی ب او نگو این اشتباهات هم تو کردی اون باید خودش بفهمه چه کار اشتباهی کرده،
بعدم بگو من اولین باره با یه پسر هستم و درک کردن تو برام سخت بود همش توی رویاهایی که بافته بودم غرق بود الان تازه فهمیدم زندگی واقعی فرق داره ، بگو کمک کن هم من بهتر بشم هم رابطه مون تو عاقلتری و ... الکی هندونه بزار زیر بغلش
