دو سه ساعت بدم نگهش داره. با شوهرم بریم خریدی گردشی دلمون باز شه. حالا خونه مامانم ساس اومده و بابام همکاری نمیکنه سمپاشی کنن و من موندم و یه عالمه ناراحتی. نه کاری از دستم بر میاد برا مامانم انجام بدم نه میتونم ببینمش. هععععی دنیا این دیگه چه اتفاق بیخودی بود...
بیچاره مادرا تا جوون بودن که باید از بچه های خودشون نگهداری میکردن حالا هم که پیرتر شدن باید از نوه نگداری کنن پس کی استراحت کنن کی راحت زندگی کنن ...بزار مهد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.