بعد رو تخت بغل دوتا دختر خانوم بودن که یکیشون اومده بود آمپول بزنه....هی مدام کولی بازی....میگفت دکتر بی حسی زدی بعد خنده های شیطانی با دوستش😐یارو داشت آمپول آماده میکرد هی میگفت چکار داری میکنی بیا بزن دیگه بعد خنده های جلف و مسخره😐😐😐😐😐
من آمپولمو تزریق کرده بود گفت یک ی دو دقیقه دراز بکش
واقعا اونجا حالم از اینهمه جلف و وقیح بودن بهم خورد