2777
2789

چند روز پیش توی توییتر یه توییت دیدم که توش یکی از متن های علی سلطانی را نوشته بود که این بود:

_کجایی؟

+دلم یه اتاق سرد و آبی میخواد

_این چه وضعیه ما توش گیر کردیم؟🥲

+یه پیرمرد بود جلوی دانشگامون کتابای قدیمی و بی مجوز می‌فروخت،تابستونا بعد از کلاس که هوا رو به تاریک شدن می‌رفت،میرفتم پیشش حرف میزدم.

_خب؟

+می‌گفت واسه اینکه هیچ وقت زندگیت از حالت نرمال خارج نشه یه کاری کن...‌‌.‌

_چیکار ؟

+از اتفاقای خوب توی زندگیت ذوق زده نشو با اتفاقای بد توی زندگیتم بهم نریز🙂

_ریختی؟

+دم نکشیده هنوز ☕

_به هم ریختی؟

+اون موقع ها عاشق یه دختر مو بلنده چشم درشت بداخلاق بودم تو دانشگامون که هر وقت میدیدمش یاد شعر شاملو می افتادم 🙂

_کدوم شعرش؟

+همون که میگه طرف ما شب نیست،چخماق ها کنار فتیله بی طاقت اند🚶

_بی طاقت بودی؟

+آره ولی هیچ وقت این بی طاقتی را نگفتم بهش (:

_چرا؟

+میدونی من اینجوری ام که روزی صد دفه باید قربون صدقه اش میرفتم.....غرورمو میشکستم......ذوق میکردم برای داشتنش🙃

_اینکه بد نیست 

+چرا بده..... طرف اگه ببینه تو داری از خودت می‌گذری اونم از تو میگذره 😇

_عشق چیز خرد سوزیه.....واسه اینکه حفظش کنی باید با حساب کتاب رفتار کنی.....تو قیافه باشی،طرف سخت میفهمه بابا یارو جلو تو از غرورش زده چون دوست داره،حالا که فهمیدی چرا اذیتش میکنی؟😅

+حساب کتاب؟میخوام نباشه این رابطه،با این همه آدم تو زندگیت با حساب کتاب رفتار میکنی اگه با آدمی که هوشتو برده ام اینجوری باشی که دیگه اسمش عشق نیست که، اسمش بازیه، داری واسش نقش بازی میکنی،پس آدم کجا خودش باشه؟عقل و عشق با هم نمیشه.....بخدا که نمیشه🚶

_سخت نبود هیچ وقت حرفتو بهش نگفتی؟

+اگه میگفتم سخت تر نمیشد؟🙄

_این چه حالیه ما توش گیر کردیم؟

+دلم یه اتاق سرد و آبی میخواد!(:

_هر وقت دم کشید دو استکان بریز بیا تو بالکن..... ستاره های امشب یه حالی آن✨

#علی سلطانی 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد خیلی از پسرها کامنت گذاشته بودن که آره درسته،راسته،عین حقیقت هست و..... یه نفر این کامنت را گذاشته بود:چرا ما هر موقع عاشق میشیم باید ترس از دست دادن اون آدم باعث بشه که ازش دور بشیم و خواسته ی قلبیمون را نگیم خود من دو هفته ی پیش بعد از یکسال که پنهانی دوستش داشتم بهش اعتراف کردم و اون بهم گفت:«تو پر از اخلاقا و ویژگی های قشنگی،ولی هیچکدومشون اون چیزایی نیستن که من میخوام، که من عاشقشونم.من تحسینت میکنم ولی نمیتونم عاشقت باشم »

راستش فکر می کنم مؤدبانه پیچوندم و ازم خوشش نیومده بوده ولی حالم الان دقیقاً همون حالی هست که به یک کاغذ و قلم نیاز دارم تا کل صفحه را پر کنم با جمله ی «من همانم که پسندید و پسندیده نشد - من همانم که پسندید و پسندیده نشد»💔به نظرم قبل از بیان حقیقت و ابراز عشق ببینید آیا اون دختر دوستتون داره یا نه؟که دست رد به سینتون نزنه و دلتون هم نشکنه.😒

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز