من تو یه خونواده متوسط به دنیا اومدم و همیشه قناعت رو آموزش دیدم ولی هروقت هرچیزی نیاز داشتم پدر و مادرم برام کم نمیذاشتن، دختر بچه ی آرومی بودم و از وقتی یادم میاد عاشق سرخ کردن و پختن و خرد کردن و چیدن وسایل با سلیقه بودم، ولی هیچوقت با برادرم که پنج سال ازم بزرگتره راه نیومدم ول خرج و بی ادب بود جوری که پدرمو مجبور کرد با وام و قرض ماشین صفر پژو بخره و هر هفته بخاطر مشروب خوردن تصادف میکرد خرج ماشین و خسارت ماشین مقابل سر به فلک میکشید یه مدت بعد که دیدم اوضا بخاطر کارای برادرم خرابه تلاش کردم درس بخونم و مستقل بشم و با مامان بابام از مستجری در بیایم تا کلاس هفتم خوب پیش میرفت