من خونه مادرشوهرم مستاجرم بعدالان برگشته گفته شب یلداشو خونه من میخادبگیره ماهم شب یلدا براخاهرم دعوتیم وشوهرم گفته مانیستیم ولی خیلی لجم گرفت بیشترازاین سوختم که شوهرم گفت اگه مهمونیه خاهرتم نبودبازم من نمیتونستم به مامانم نه بگم بعدم زود حرف کارای مامان باباموپیش میکشه دست پیشومیگیره پس نیفته
چرا خونه شما
توقعاتشون تمومی نداره
حالا باز خوبه تو خونه اونا هستی
مادرشوهرمن فقططط از ما توقع داره خودشون نقش مترسک تو زندگی پسرشون دارن
مستاجری یعنی رهن یا اجاره میدین ؟؟ یا رایگان نشستین؟؟؟ عزیز اگه رایگان نشستین خونه خودشه دستشم درد نکنه کل سال در اختیارتون قرار داده فقط یه شب یلدا خونشو میخاد
عزیزم درکت میکنم
حرص نخور
مگه میشه کسی بخاد مهمونی بگیره ولی خونه یکی دیگه
ای خواهر من آرزو مرگ جفتشون رو دارم بلکه آرامش پیداکنم ، نمیمیرن بدبختی
من که جلوتر میگم دارم میرم
پدر مادرشوهرمنم همسایمونن همش میخوان چتر شن اینجا
مادرشوهر من از بس خسیسه هر سال قبل شب یلدا زنگ میزنه میخوایم بیایم خونتون.شوهر منم روش نمیشه بگه نه تعارف میکنه بیاین.منم از پشت تلفن میگم همه میرن خونه بزرگتر شما برعکسین؟دیگه شوهرم از ترس من مجبور میشه حرف منو برسونه و اخرشم بگه راست میگه دیگه
ولی پوستش کلفته سال بعد دوباره زنگ میزنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
