خیلی حالم بده ، زندگیم اونجوری که من میخوام پیش نمیره خیلی صبر کردم خیلی خودمو قوی نگه داشتم ولی الان دیگه نمیتونم.هیجوقت اون شبایی رو که تا صب گریه میکردم و داد میزدم رو فراموش نمیکنم اون حس و حالی که داشتم رو واسه دشمنمم ارزو نمیکنم . دلم میخواد به خدا بگم این حقم نبود اگه هم من گناهی کردم تاوانش خیلی بیشتر از اشتباهمه ،من دیگه خستم شد از این زندگی ،انقد بم فشار میاد که دلم میخواد بیهوش بشم و بعد از تموم شدن این روزا بیدارشم