خدا لعنت کنه کارفرمایی که.......

بعد از هشت سال کار حسابداری زیر ابمو زدن از کار بیکار شدم هشت ماهه بیکارم  الاهی هر کی میره تو این  گرونی یکی را از نون خوردن می‌اندازه خدا از نون خوردن بندازتش مشکل روحی روانی گرفتم تو خونه کارم گیرم نیومد الاهی به سرش بیاد  

سلام عزیزم  رفتی پیش کارفرما؟ چی گفت

وای چقدر من شرایطم مث شماس بعد ۷ سال کارکردن و بعد تموم شدن مرخصی زایمانم کارفرما گفت نیازت نداریم

انقدر دلم شکست من خیلی حمالی کردم براش امیدوارم اه بچم دامنش رو بگیره

تموم همکار میگن برگرد برو تهران ازش شکایت کن،اخه رییسم رییسه شعبه استان خودمونه شرکت کلا تهرانه

ولی میدونم این نخواد نمیشه برگشت

خدا ازش نگذره ب قول شما شاید صلاحم در این‌بوده برم بیمه بیکاری و کنار بچم باشم اما دوست داشتم برگردم

با اون وضعم تا ۲۷ اسفند رفتم سرکار،اون دو روزم کلا شرکت تعطیل بود ۳ فروردینم زایمان کردم

چقدر ناراحتم ک اینطوری وقت گذاشتم و کار کردم و اینطوری دستمزدم رو دادن

منم جایگزینم خواهر دوست رییس بود و ی زن متاهل فاسد انشالله گندش در بیاد حداقل ابروشون بره

من الان از جایی بهتر از شرکت خودمون پیشنهاد داشتم،هنوزم اصرار دارن و کسی رو نگرفتن اتفاقا رییسشم فعلا ک خیلی کنار میاد ولی مشکل اینه میترسم با بچه نتونم و بیمه بیکاریم رو از دست بدم اگ الان برم و پشیمون بشم دست کم ی سال باید برم تا دوباره بیمه بیکاری بهم تعلق بگیره بچمم نزدیک ۱۱ ماهشه و میترسم تو محیط کار اذیت کنه چون گفتن میتونی بیاریش اینجا ولی خب تازه داره راه می افته و مراقبت زیادی میخواد

ولی اگ شرکت خودمون گفته بودن بیا اگرم پشیمون میشدم باز بیمخ بیکاریم رو داشتم

توکل بخدا الان ک دیگه نشستم تو خونه و اقدام کردم برای بیمه بیکاری