هفت ماه و یک هفته ام بود.در واقع اوایل هشت ماه بودم و متوجه شدم بچم مرده .زایمان طبیعی کردم .دهانه رحمم پنج سانت باز شده بود بعد از ۱۴ساعت .بعد دکترمم گفت قدت بلنده خوبه.ده دقیقه هم ورزش کردم ب سختی.کلی هم درد کشیدم در نهایت خود دکتر زایمانم نکرد و یه مامای دیگه اومد زایمان کرد اونم تو یه بیمارستان کاملا معمولی .حالا مادر شوهرم خیلی رو مخمه.هی میگه قسمتت این بوده ک بچه بمیره .بعدم مدام راجع ب زایمانم ب همه فامیلش گزارش داده .دیروز زنگ زده میگه ب هرکسی گفتم تو بخیه نخوردی تعجب کرده و حتی دختر خواهر شوهرم گفته من بچم نه ماهه مرده ب دنیا اومده منو تیکه پاره کردن .چه دکتر خوبی داشته عروست.دیوونم کرده با این حرفاش.ربطی ب دکتر داره ؟چرا این حرفا رو میزنه اعصابم بهم میریزه
این حرفا رو میزنه چون مادرشوهرست دیگر😁😁نباید ازشون توقع دیگه ای داشت عزیزم بزا هرجی دوست داره بگه بهش بی تفاوت باش یا اگه خیلی اذیتی بگو مادرجان من حال روحیم خوب نیست تمایل ندارم راجع به تجربه زایمانم صحبت کنم
عاشق زندگی با همه اتفاقای خوب و بدش🥰امید،عشق و ایمان اساس زندگی منه
احتمالا میخواپد تشویقت کنه زایمان بعدی طبیعی کنی و بری پیش همین دکتر .ولی درمورد اینکه بخیه خوردی نظری ندارم من خودم اخه بخیه خوردم بد جوش خورد البته من ۹ ماه بچم دنیااومد