به رسم آدم مودبا سلام
نویسنده سایه آن دیگری
نشسته پیشم و از این گلایه میکنه که چرا بقیه موضوعات ساده رو درک نمیکنن. چرا نمیشه بدیهیات رو توضیح داد. چرا آدمهای اطرافم منو نمیفهمن. مگه چیکار کردم که با این آدما احاطه شدم. چرا راه دررویی نیست. مگه فهمیده شدن چقدر خواستهی بزرگیه؟!
هر وقت خواستی چنین غرهایی بزنی، فکر کن وضعیت دیفالت انسانی، نفهمیدنه. به جای خودخوری از اینکه خدایا چرا من بین اینهام؟ بگو خدایا ممنون که من در بین مردگان، زندهام!
یونس حس تو رو داشت. یه روز زد زیر همهچی. ماهی بلعیدش. چرا غرق نشد؟ چرا تو شکم ماهی؟ باید خفه میشد بدون اینکه غرق بشه. قرار بود بفهمه و باید میفهمید که بین مردهها، زنده بودن خفگی نیست. خفگی، اینه که فقط خودت باشی و خودت. ذهنت، هرچقدر زیبا، تا وقتی فقط خودتی، یه ذهن توسعهیافته نیست. باید شعورت دقیقا از بین بیشعوریها عبور کنه. باید زندگیت، از بین اجساد مردهها خودش رو بیرون بکشه.
عبور کن.
#بیابهشفکرنکنیم
من اضافه کنم که حاااالا همیشم ما حضرت یونس (ع) نیستیم در اکثر موارد داریم اشتباه میکنیم و توقعمون بالاست