من چند ماهی میشه ازدواج کردم
بعد دیشب میخاستیم بریم خونه عموم من و همسرم بیرون بودیم مادرم زنگ زد بیرونید شام کی میخای درست کنی من گفتم چیکار داری یچی درست میکنم
بعد که رفتیم خونه عموم نشستیم و تعریف کردیم مادرم گفت چخبر گفتم خبری نیست از دیشب تا الان چه خبری میتونه باشه
بعدش داشتیم صحبت میکردیم مامانم و زنعموم باهم تقریبا صمیمی ان زنعموم گفت اسمس های مامانتو فقز خودم میتونم بفهمم آنقدر غلط املایی داره و خندیدیم منم گفتم آره به منم پیام میده همینطوریه مامانم خندید
بعد امروز زنگ زدم حالشو بپرسم کلی ناراحت و سر سنگین صحبت کرد
بعدشم که تلفنو قطع کردم پیام داد که حتما من مادر خوبی نیستم و بهتون محبت نکردم و درست رفتار نکردم و کلی گلایه