2777
2789

سالها بود دوست داشتم واسه مادر شوهرم ، روز تولدش کادو بخرم ، ولی دستم خالی بود، امسال هر جوری شده بود با یه کم سختی پول فراهم کردم و گوشواره ای که دوست داشت رو خریدم و واسش پست کردم . خیلی سورپرایز،شد .چند روز اول خیلی زنگ میزد احوال میپرسید و ...

ولی بازم بعد چند ماه دوباره برگشته به همون حالت سردی قبل. یه پیام احوالپرسی بهش میدم بعد از ساعات طولانی با اکراه جواب میده . خودم قشنگ متوجه میشم سردی رفتارش رو.

البته واسم نا اشنا نیست این موقعیت ها .

مثلا یه مورد بود ت  دوران دانشجویی ، یکی از اعضای خوابگاه بهش گفتند داداشش فوت کرده، خیلی بهم ریخته بود ، بعد بچه ها گفتند پول جمع اوری کنیم تاکسی در،بست بگیریم که سریع برسه به مراسم.

اون زمان هر کدوم از بچه ها ده تومن بیست تومن و اینا گذاشتند ، من صد تومان دادم (اون زمان صد تومن واقعا پولی بود واسه خودش ) خلاصه پولش جور شد و رفت  و این قضیه تموم شد .

بعد چند ماه که اوضاع برگشت به حالت عادی ، چند بار تو خوابگاه که میدیمش بهش سلام میکردم و احترام میذاشتم ، با سردی برخورد میکرد . 

درسته دلخورم ولی بازم موقعیتش پیش بیاد این کارا رو میکنم .

گاهی اوقات به خودم میگم درست گفته اند که بعضی دست ها نمک نداره . و تلاش برای نمک دار کردنش هم بیهوده ست   

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خیلی قبول دارم عنوانتو خیلیییی همه همینطوریم...ولی بنظرم شما به کسی لطف میکنی سعی کن انتظار و توقعت ...

درسته واقعا انتظار هم ندارم . چون از همون اول هم میدونستم همچین برخوردهایی میشه و میگم بازم این کارها رو انجام میدم، و این نشون میده توقعی ندارم .

واقعا خیلی هامون اینجوری هستیم یکی یه عمر بهمون محبت کنه فقط کافیه یه بار ناراحتمون کنه ، کل اون محبت ها رو فراموش میکنیم و دیگه اون ادم واسه ما تموم میشه . به همین راحتی

درسته واقعا انتظار هم ندارم . چون از همون اول هم میدونستم همچین برخوردهایی میشه و میگم بازم این کاره ...

بله درسته ولی شوهرم همچین ادمی نیست واقعا بهش غبطه میخورم خیلی زود میبخشه و اگه کسی بهش بدس میکنه میگه حالا این همه خوبی کرد اون بدی نباید باعث بشه مشکلی پیش بیاد

بعد از اون بلیط خریدیم و برگشتیم.

جزیره بیوک ادا، تنها مکانی از استانبول بود که توی اون خبری،از ماشین و موتور و سایر وسایل نقلیه نبود.

دوست داشتم ساعت ها در یکی از خیابان های آن روی نیمکت بنشینم و منظره ها رو تماشا کنم.

به جای رفت و آمد ماشین ها، درشکه ها تردد میکردند. به جای سر و صدا و بوق وسایل موتوری، گاه گاه صدای هی هی درشکه چیان و صدای برخورد شلاق هایشان بر کفل اسبها به گوش میرسید. البته تنها نکته منفی اون منطقه هم مربوط به همین درشکه ها بود. ظاهرا شهرداری آن جا زیاد به مسائل بهداشتی درشکه ها اهمیت نمیدهد. بوی نامطبوع بدن اسبها در خیابان ها کاملا آزار دهنده بود. به خاطر همین از تصمیمم برای درشکه سواری منصرف شدم .



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز