نفهمیدم چقدر خوابیدم پرستارم اومد دستگاه اکسیژن رو جدا کرد دوباره حالمو پرسید گفتم سرگیجه دارم. دوباره یک امپول توی سرمم تزریق کرد و رفت. یه نیم ساعت که گذشت با برانکارد هدایتم کردن بیرون همسرمم رو دیدم و با اسانسور رفتیم بخش مامایی. گفتن سرمت باید تموم بشه. و آب جوش سرد شده و اب میوه باید بخوری و تا ادرار نکنی مرخص نمیشی!!! همون ساعت ها شام اوردن سوپ دال عدس هم کنارش بود من فقط سوپ رو خوردم و چقدرررر چسبید. بعدش بردنم دستشویی خیلی خون ریزی کرده بودم تو لباسم ترسیدم. دیگه همسرم رفت دنبال کارای ترخیص. برگه تصویه حساب رو که اورد ساعت ۸شب بود بعدش سرمم رو باز کردن و دیگه اماده شدم برای برگشت به خونه. پرونده ام رو که دیدم فهمیدم که ای وای من سپتوم داشتم و متروپلاستی شدم. هنوز خون ریزی دارم
داروهام آزیترومایسین، مدروکسی پروژسترون، مفنامیک اسید، استرومارین هستند. ۵ روز به پریودم مونده و روز دومش باید برم پیش دکترم تا ببینم سیکل انتقال رو شروع می کنه یا نه.
و اما تجربه کلی من:
واقعا نفهمیدم چرا عملی رو که توی مطب ها نهایت دو ساعت انجام میدن توی یک بیمارستان خصوصی معروف، یک روز کامل وقت تلف کردن!!! و به نظرم تامیتونید یک مطب خصوصی برای انجام این کار درنظر بگیرین. دکتر من چون خودش انجام نمیداد فرستاد پیش روح الامین اونم سرش فوق العاده شلوغه حتی خانم های سزارینی کلی اذیت شدن... من قبلا توی بیمارستان شهید بهشتی تخمک کشی کردم و اونجام اتاق عمل رفتم همه چیز خیلی سریع تر و منظم تر پیش میره! و از محیط حرفه ایی اونجا با این که دولتی هست خیلی راضی بودم. برای یک عمل ساده به اندازه یک زایمان و یا مثل کسایی که میخواستن رحمشون رو درارن اذیت شدم. درمورد هزینه هم بخوام بگم با بیمه تامیین اجتماعی ده میلیون که با تکمیلی دانا ۸۰۰ پرداختم و با هزینه های جانبی جمعا ۱/۱۰۰ هزینه کردم.
امیدوارم این مطلب که خیلی هم طولانی شد به دردتون بخوره. یک صلوات برای سلامتی خانوادم و مادر شدنم میفرستید؟؟ ممنونم.