خسته شدم از شوهر قهرو و لوس ، آرزو به دل موندم یه بار نازمو بکشه ، حتی تو رابطه هم همیشه از من انتظار پیش قدم شده ، بقران خسته شدم میخوام جدا بشم دیگه . حس میکنم خیلی کوچیک شدم تو این رابطه
به عنوان راه آخر اگر نظری دارین ممنون میشم بهم بگین
خب ببین خیلی سخت نمیشه زندگی با کسی که برات بی اهمیته؟
کاملا درکت میکنم عزیزم منم این حس رو داشتم خیلی بیشتر حتی مشاورم نیومد و آخرش پکیجای آقای طحان رو گرفتم .راستش خیلی ب اعتماد بنفسم کمک کرده دیگ دنبال توجهش نیستم .اینجوری خیلی بیشتر بهم جذب میشه.بقول دوستمون ی جور بی محلی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
با دوستات بگرد تفریح کن کل زندگیتو خونه و شوهر محدود نکن ی مدت از حال هوای خونه و همسرت دور باش تا حالت خوب شه و سرحال شی بعد دوباره از نو شروع ب ساختن میکنی موفق تری عزیزم
به مردها که زیاد رو بدی فک میکنن چه خبره 😇 چن تا از دوستام و فامیل به کلاسهای مشاوره و همسرداری میرن اونام انگار خفه کن به خانما میبندن که هرچی شوهرت گف بگو چشم من بهت افتخار میکنم و اینا🤮 هیچکدومش هم به سرانجام نمیرسه من بهت کتاب زنان زیرک نوشته شری آرگو را پیشنهاد میکنم که هم شخصیتت حفظ میشه هم نازتو میکشه
من خودم دوتا بچه دارم ۸ سال هم هس ازدواج کردم بخاطر بچه هام تحمل میکردم به اون نقطه ای که تو الان رسیدی من ۵ سالی میشد رسیده بودم ولی روش زندگیمو عوض کردم الان راضیم
والا قبلا یه جور با من برخورد میکرد انگار منو از خون بس گرفته،الان ول خرجی میکنم هر کاری میکنم تازه قدر هم میدونه دیروز رفتم طلا خریدمو به یه خرج های الکی و به درد نخور،برگشته میگه ممنونم که خوب مدیریت میکنی خواهرمم با ما بود از تعجب شاخ در اورده بود