منم همچين خوابايي زياد ميبينم يكيش سر عروسي اقوامم بود خواب ديدم مادر بزرگم ناراحته و بقيه فقط اداي ادماي خوشحالو در ميارن
عروسيش بهم خورد و سوتو كور رفت خونش
چند وقت پيشم خواب ديدم يه كاسه پر از شيرني بهم تعارف زد برداشتم يه دونه نون خامه ايي و باردار شدم جوري كه فكرشم نميكردم
يك دفعه خواب ديدم خونه مادرشوهرمه بغلم كرد محكم و از خانواده همسرم دلگير بود مدام ميفهميدم ميگه كاش زودتر به من ميرسيد نوم حالو احوال ميكرديم بعدا فهميدم همون روز همه جمع بودن و خيراتي براش ميكردن ولي منو همسرم برد شهر خودشون از اين دلگير بوده