2777
2789
عنوان

اگه بجای من بودین چیکار میکردین

543 بازدید | 26 پست

من توی یک خانواده خوب بزرگ شدم و موقعیت اجتماعی بالایی داره بابام و خیلی مورد احترام بقیه قرار میگرفتم و دوست نداشتم جای کسی باشم و فکر میکردم بقیه دوست دارن جای نن باشن اما از پسرلی پولداربدم میومد چون فکر میکردم بی عرضه هستن و هرچی دارن باباشون بهشون داده و با پسری ازدواج کردم که داره برای زندگیش تلاش میکنه و از خانواده خیلی پایینی هست و این پسر که الان شوهرمه خیلی دوسش دارم و خیلی با احترام باهام برخورد میکنه و زندگی خوبی داریم اما خانوادش مخصوصا خانواده مامانش خیلی بی احترامی میکنن بهم کاملا معلومه عقده ای هستن مخصوصا خاله هاش و مامان خودش ، شوهرم یه چیز برام میخرید مامانش یه عالمه سرو صدا که چرا خریدی و مامانش و خانوادش معروفن به ادمای حسود و بدخواه حتی زندگی خواهر بزرگترشونو خراب کردن و هنوزم میگن تقصیر شوهر خواهرمونه و الان دارن اذیتم میکنن خیلی برام سخته از اون خانواده خودم به ایمجا اومدم و متوجه شدم هیچکس دوست نداشته جای من باشه چون مامان همسرمو میشناختن احساس بدی دارم دوست دارم جدا بشم ولی از اون طرف شوهرمو دوست دارم و قبول کرده که با خانوادش قطع ارتباط بکنم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جدانشو 

شرایط منم تقریبا مث توعه اتفاقا جدانشو زندگیتو ادامه بده با خوشی بزا ببینن چششون دراد

ıň ţһє ňѧmє oғ ɢoԀ                                                              تمام قصه هایم قصه ی توست💕👫💕                                  خدایا شکرت بابت همه چی ک دادی بمن 🥰💞

خب رفت و آمد قطع کن 

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 
جدانشو  شرایط منم تقریبا مث توعه اتفاقا جدانشو زندگیتو ادامه بده با خوشی بزا ببینن چششون دراد

وقتی میشنوم که هیچکس دلش نمیخواسته جای من باشه احساس بدی میگیرم و شوهرمم هنوز هوای خانوادشو داره و یکبار چنان منو زد بخاطر مامانش که یه زخم کوچولو برام یادگار موند ولی باز خودش پشیمون شد و میدونه خانوادش بدن

شوهرم میزاره من نرم ولی خودش میره و میاد 

خب خوبه دیگ 

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد 
خودت کمتر رفت و آمد کن با مادرش  خاله و دایی و فامیلم که مهم نیست یه جور برید که صد سال یه بار ...

همون صد سال یه بارم حالمو بهم میزنن اونقدر مامانش احمقه که ازم بد گفته الان همه فکر میکنن ما قراره جدا بشیم حالیش نمیشه این زندگی پسر خودشه انگار خونه بازیه براش 

برای همین خاله هاش و زنداییاش بیشتر بد رفتار میکنن چون دستشون باز تره تا انگاری دلشون خنک بشه طلاق مارو ببینن

همون صد سال یه بارم حالمو بهم میزنن اونقدر مامانش احمقه که ازم بد گفته الان همه فکر میکنن ما قراره ج ...

عزیزم کاملا درکت میکنم ، شرایط منم همینه ، متاسفانه مادرشوهر عاقلی ندارم و فامیلای شوهرم به خاطر موقعیتم حسادت میکنن و صد سال یه بارم برم آزار و اذیتو دارن ، تو راه خودتو برو عزت و ذلت ادما دست خداست و مادرشوهرت کاره ای نیست ، من که به بهانه های مختلف سعی میکنم کمتر برم خونه مادرشوهرم و خونه فامیلاشم سالی یک بار میرم ، نمیتونم رابطه رو کامل قطع کنم چون شوهرم دوس نداره 

همه چی درست میشه

من به این نتیجه رسیدم آدم باید با هم سطح خودش ازدواج کنه و اشتباه محظه با پایین تر از خودت ازدواج کنی چون وقتی در برابر آدم احساس کمبود میکنن شروع میکنن به تحقیر طرف مقابل

همه چی درست میشه

خودت کردی دیگه ، فعلا بچه دار نشو تا شوهرت خودشو ثابت کنه البته صبور هم باید باشی مطالعه ات رو زیاد کن زندگیتو با سیاست بساز ،بخدا سیاست داشتن خیلی خوبه ،لم شوهرتو یاد بگیر ،اول از همه تو همچین خانواده هایی باید شوهرت بفهمه که تو خیلی به خودت اهمیت میدی، ورزش و مطالعه رژیم غذایی مناسب حتی ی سرما خوردگیتو  خیلی جدی بگیر خانوادت خیلی روت حساسن حسابی حامی داری بعد ، نیاز هاتو از مالی و احساسی با احترام بهش بگو ،اگه از چیزی ناراحتی با تیکه کنایه و عصبانیت نگو،با ادب و محبت کلامی و نوازش بهش بگو،انتظار نداشته باش مادر شوهرت درست شه بی ادب محروم ماند از لطف حق  ارتباطتو كم كن توهين كرد بلا فاصله محيط ترك كن جلوش گريه نكن بگو در شان من نبست بي ادبي كنم سريع اونجا رو ترك كن،فقط بايد خدا هدايتش كنه،شوهرتم بخواه اگر به تو بي ادبي كردن ازت دفاع كنه و همراه تو اونجا رو ترك كنه وقتي تو با هاشون قهري يا تازگي ي توهين بد بهت كردن اونم بايد مدتي به خاطر تو كمتر بره البته زمان ميبره تا همسرت بع اين مرحله برسه ،

خودت کردی دیگه ، فعلا بچه دار نشو تا شوهرت خودشو ثابت کنه البته صبور هم باید باشی مطالعه ات رو زیاد ...

ممنونم میدونی بعضی اوقات اونقدر ادم اخساسی نیشه یادش میره چه سیاستی به کار ببره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز