پدرمادرم سفرحج ازهم جداشده بودن.پدرم از امام زمان میخاد کمک کنه مادرمو پیداش کنه.گفت دیدم یه مرد عبایی بافلان مشخصات از سمت کعبه جمعیتو شکافت و اومد کنارم تواون جمعیت فارسی حرف زد و گفت مشکلت چیه.بابامم مشکلشومیگه.بعد اون آقا میگه برو کنار فلان ستون خانمت اونجاس. و میگه حین رفتن برگشتم دیدم نیستش،گفت رفتم دیدم مامانم اونجا بوده.بعد دوهزاریش میفته که ایشون حضرت ولی عصربودن
به چند دلیل و نشانه
یکیش تواون جمعیت ک ازهمه زبانن .فارسی حرفزده دقیقا ب زبان بابام
دومیش ازکجا میدونسته بابام یه مشکل واسش پیش اومده
سومیش از سمت کعبه مستقیم اومده
چهارمیش غیب شدنش