2777
2789

راجب تاپیک قبلیمه 

هیچی تا صبح بیدار بودم نصفش رو اینجا بودم خودمو یجور از فکر و خیال سرگرم کردم و بقیه اش هم همش استرس داشتم دقیقا چیکار کنم آخرش هم دیدم عمرا بتونم با احترام باهاش برخورد کنم پس پیام دادم من امروز کلاسم لغو شده ، صبح هم با بابام نشستم حرف زدم راجب اون همه کارایی که باهامون کردن و رفتار نامحترمانه عمم و پسرش حتی الان که مثلا خواستگارمه و اون حرفی که عمم گفته بود این می خواد یکی از پسرای ما رو تور کنه و اینا و گفتم که پدرم جوابم رده 

بابامم شنید رفت خونه عمم باهاش حرف زد و جواب رد من رو اعلام کرد و باهاش راجب کاراش حرف زد و دهنش رو بشت که بار آخرش باشه چرت و پرت پشت سر ما میگه ( اینکه من و خواهرم دنبال پسراشونیم) 

الان هم واقعا آسوده ام که بلاخره خالی شدم 

پدرمم گفت دیگه باهاشون رفت و آمدی نداریم با هیچکدوم به غیر عمه کوچیکم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز