من که اصلأ دوست ندارم همکارای خانوم با شوهرم صمیمی باشن و باهاش چت کنن و استیکر گل بزارن
واسه همین وقتی مُچشونو گرفتم یکیشونو پاره کردم ، حساب کار دست شوهرمو بقیه ی زنای اداره اومد
حواستو جمع کن ، منم شوهرم رمز گوشیشو بِهم داده بود ولی متأسفانه بعدأ فهمیدم که یه گوشی و سیم کارتِ دیگه تو محل کار داره که من ازش بیخبرم ، و اونو فقط برای کثافت بازیش گذاشته
نمیگم که تو دلتو خالی کنم ولی بهش بگو خوشم نمیاد با زنا صمیمی چت کنی و راحت باشی ، وگرنه دیر بجنبی این زنا از دستت درش آوردن، به قول معروف اگه شُل بگیری سِفت خوردی
من یه بار رفتم فروشگاه جلو شوهرم از قصد با فروشنده ی آقا خوش و بِش کردم و خندیدم ، شوهرم قیافش دیدنی بود ، سکته کرد بدبخت ، منم محل سگش نمیدادم و همچنان کار خودمو ادامه دادم
به خدا قسم اومدیم بیرون بهش گفتم داشتی سکته میکردی آره؟ پس حواستو جمع کن تا زمانی که با اون همکارای خرابت میگی و میخندی اوضاع همینه ، تازه بدترشم میکنم
گفت باشه درکت کردم فهمیدم چقدر ناراحت کنندست ، قول میدم دیگه با خانومای اداره سنگین برخورد کنم که زیاد صمیمی نشن باهام