2777
2789
عنوان

اوووم

123 بازدید | 17 پست

بچه ها ۱۶ سالمه با ی پسری ۳ ماهه دوستم دو سال ازم بزرگ تره مامان پسره از رابطمون خبر داره تقریبا کل خانوادش میدونن من منو داره و از همع لحاظ بهش اعتماد دارم خیلی همو دوس داریم مامانش میگ هر وقت دوتاتون راضی بودید من قدم برمیدارم ک بهم برسید اول بگم ک پسره استخدام میشه برای پلیس و فوتبالیس هم هست

ب نظرتون به مامانم چجوری بگم 

مامانا اگ جای مادرم بودید چه رفتاری نشون میدادید؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نمیدونم احتمالا شوکه میشدم چون الان سخت داره میخونه که رشته تاپ قبول شه این چیزا براش زوده 



فقط مادر پسره🤧


سرکارت گذاشته بابا

غرض رنجیدن ما بود از دنیا... حاصل شد.......خدایااز سقف اتاقم یاد تو میچکد باران بند بیاید از این خانه می روم🌻

جدی و بدون شوخی میگم

اول دوتا چک میزدم بهت

بعدم میگفتم تو هنوز نوجونی چرا خودتو درگیر این چیزا میکنی

درس بخون دانشگاه برو کیف کن لذت ببر


خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔

با یه دمپایی ابری خیس میکوبیدم تو دهنت تا این چرت و پرتا از سرت بیفته

بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی ست

هنوز خیلیی خیلیی زوده برای نظر دادن و شناخت 

و به نظرمن هم تا دبپلم نگرفتی ازدواج نکن و این مدت راببرت رو سکرت نگهدار نزار کسی خبردار بشه حتی خانواده چون باعث دخالت میشه تو اگ با پسره دعوا کنی ومادر خبرداربشه پسره یادش میره و آشتی میکنین ولی مادرش یادش نمیره

🥰😇

گرسنمه کالباس میخام😐😐


میرفتم. باپسره اشنامیشدم میذاستم یه مدت زیر تظرمن باهم باسن بعد خودمم میرفتم ته توی پسررو در می اوردم اگه خ ب بود میچسبوندم دخترمو وگرنه یکاری میکردم جدابشن اما نفهمن کار منه😐😐

کاربری پنجم///ببخشید قلبم که به التماس هات برای رفع دلتنگی نمیتونم پاسخ بدم و مجبورم رهات کنم تا درد بکشی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز