2777
2789
عنوان

بیاین از سوتیهای اولین روزا خونه داریتون بگین بخندیم..... 😂

| مشاهده متن کامل بحث + 5299 بازدید | 117 پست

صبح بود از خواب بیدار شدم اومدم تخم مرغ بپزم 

اول که روغن نریخته بودم شکوندم داخل تابه نصف سفیده ریخت روی اجاق مابقی توی تابه چنان آتیشی بلند شد که فقط جیغ میزدم بوی گندی تو فضا پیچیده بود 

اومدم آب قند درست کنم بخورم قند پیدا نمی‌کردم 

یه کیک باز کردم گاز میزدم با آب میخورم فشارم نیفته

 کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامتون در تاپیکم رعایت بشه . ،،،،اما زمانی  که در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر دارم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میذارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم را دارند  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشد با عنوانشون اگر پاسخی از جانب من دریافت نکردین  دلیل بر این نیست که حق با شماست                                       ممنون از فهم و شعور شما 🤍

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

قرمه سبزی درست کرده بودم شوهرم سرکار بود لوبیا زیاد ریخته بودم توش وایساده بودم بالا سره قابلمه باچن ...

وای وای وای مردم از خنده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

[~زنڋگے جوڔیح ۺدح ڪ برآ شݩآخټ آدمآ بآیڋ زیسټ شݩآسۍ بخؤنیݥ=/`😹🦠👐🏿 ️ 

دستمو سوزوندم هنوزم جاش هست 

برنج خااااام 

قرمه سبزی مزخرررف لوبیا ها سفت 

نمیدونم چه اسراری بود قرمه سبزی بپزم کلا غذاهایی مبپختم اولاش که خود سراشپز های حرفه‌ای جرئت پختنشو ندارن 

کوفته تبریزی پختم اااخ در قابلمه رو که باز میکردی یه بوی تخم مرغ گوشت گندی میداد حیف اون همه گوشت مواد که داخلش ریختم 

بعد یک هفته شوهرم زنگ میزد میگفت شام یه چیز ساده بزار روشم نمیشد مستقیم بهم بگه خیلی جو گیر بودم 

من شایستگی خواسته هایم را دارم 🌱                                    

غذا میخاستم بپزم از مادر شوهرم میپرسیدم چند پیمانه .... 

غذا که پخته میشد به خدا اندازه کوچیکترین سایز سرویس قابلمه میشد یه وعده به زور سیر میشدیم تازه انتظار داشت یه بشقابم بدم به مادر شوهر جان 

عوضی فکنم پیمونشو اندازه خودشو شوهرم میگفت منو حساب نمیکرد 

خاک تو سرم که اونو راهنمام کرده بودم 


قرمه سبزی درست کرده بودم شوهرم سرکار بود لوبیا زیاد ریخته بودم توش وایساده بودم بالا سره قابلمه باچن ...

اتفاقا من البته تو عقد بودم دانشجو چه حوصله ای داشتم به خدا شوهرم میومد دنبالم سه ساعتی تا شهر خودمون راه بود

اومدم غذا درست کنم نهار باهم بخوریم یه بسته ماکارونی درست کردم برادم گذاشتن قابلمم کوچیک ساعت۴صبح تو خوابگاه به خدا چه حالی داشتم خلاصه نصف بسته رو دم نکشیده آبکشی خوردم تا بقیش جا بگیره تو قابلمه.... آخرشم غذارو بردیم خ نه دور هم خوردیم این اولین آشپزیم برای شوهرم بود🤣🤣🤣🤭🤭

کاربری سوم...   
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز