دستمو سوزوندم هنوزم جاش هست
برنج خااااام
قرمه سبزی مزخرررف لوبیا ها سفت
نمیدونم چه اسراری بود قرمه سبزی بپزم کلا غذاهایی مبپختم اولاش که خود سراشپز های حرفهای جرئت پختنشو ندارن
کوفته تبریزی پختم اااخ در قابلمه رو که باز میکردی یه بوی تخم مرغ گوشت گندی میداد حیف اون همه گوشت مواد که داخلش ریختم
بعد یک هفته شوهرم زنگ میزد میگفت شام یه چیز ساده بزار روشم نمیشد مستقیم بهم بگه خیلی جو گیر بودم