دیشب با مامانم میخواستیم بریم مهمونی بعد سوار اسانسور شدیم که یهو چشمم به اینه اسانسور خورد😑بعد یچیزی روش بود منم برگشتم به مامانم با صدای بلند گفتم مامانننن این چیه رو اینه عن دماغهههه؟🙂( اخه یکی نیست بگه به اینه اسانسور چیکار داری) بعد وقتی داشتم عن دماغ رو میگفتم رسیدیم پارکینگ در اسانسور باز شد🙂🙂و من با پسر همسایمون که از قضا روش کراشم چشمتو چشم شدم