سرسنگینم باهاش چندروزه تا دیروز اصلا یادم نبود تولدش نزدیکه از زبون دخترم شنیدم جا خوردم
دخترم رفته براش کیک سفارش داده کادوشم خریده الانم رفت کیک بیاره بهم گفت مامان پاشو اماده شو خوشگل کن تا بابا نیومده دیشب خیلی دیر خوابیدم صبم زود پاشدم
خیلی کسلم و خواب الودم از طرفیم دلم نیس اشتی کنم