سلام بچها ما 3 سال باخانواده شوهر قهریم و خودشونم میدونن مقصر اونان، و خیلی بدی و ظلم در حق منو شوهرم کردن ک شوهرم دیگ باهاشون قط رابطه کرده اما طی این 3 سال شوهرم چون خیلی خانواده دوسته همش اذیته و ناراحته ک چرا خانواذه من اینجورین مام توی شهرغریبیم و مادرش کاری کرده ک کل بچها و نوه هاش حتی باهامون دشمنن و رفت امدی ندارن واقعا از تنهایی ازاینک کسی کنارمون نیس خسته شدم از طرفیم شوهرم عاشق مادرشه باتموم ظلماش باز دوسش داره و گاهی میگ اگ یه روز مادرم بمیره ناراحتش میشم و دلم میسوزه براش، منم چن بار خاستم اشتیشون بدم ولی مادرش عقب کشید و گویا دلش نمیخاد اشتی رخ بده ولی پشت سر ب همه میگه ک پسرم و عروسم باهام قهرن و خونم نمیان حالا بنظرشما بازم پیش قدم شم باز سعی کنم یبار دیگ واسطه شم اشتی کنن یا نه