من یه رفیق دارم به اسم پرنیا، من خیلی دوستش داشتم و حساب دیگه ای روش باز کرده بودم
چون واقعا دختر آرومی بود و هیچ وقت دلمو نمی شکست، اما چند وقت پیش یه دعوایی پیش اومد که خلاصه من دوباره مثل همیشه رفتم بهش پیام دادم و کلی ناله کردم پیشش اما اون ذرهای براش مهم نبود بهم گفت خودت می دونی که من یه آدم سردم و اینکه گفت وانمود نکن تو دوست منی تو تو خوشحالیات همیشه پیش دوستای دیگهت هستی در حالی که من همیشه پیش خودش بودم و به خاطرش دل همه رو شکستم... و واقعا اون لحظه قلبم شکست. حالا چند روز پیش من یک روز قبل از پریودم بود و چند روزی عقب افتاده بود. واقعا اصلا اوضاعم خوب نبود و هزار تا مشکلات روحی داشتم... یکم بی توجه بودم بهش بعد یه دفعه دیدم که عه این دیگه باهام حرف نمیزنه!!! و خب سه روزه حرف نزدیم... اون عین خیالش نیست اما همه امروز بهم می گفتن وای چقدر امروز ناراحت به نظر میرسی... وقتی که اون باهام قهر بودم هیچ کسی سمتم نیومد. همه ی بچه ها کنار اون بودن حتی اونی که ادعا داشت رفیقمه... نمی دونم شاید همیشه تقصیر منه و من آدم بدهی داستانم، داشتم خفه میشدم و دلم میخواست واسه یکی تعریف کنم و از دید یکی دیگه موضوعو ببینم هر نظری داریم لطفاً بدون بی احترامی بگین چون واقعا حالم اصلا خوب نیست...