شما جای من بودین چیکار میکردین؟

مدیر استارتر

عضویت: 1399/09/26

تعداد پست: 1889

سلام دوستان...من مادرم رو ۴ سال پیش از دست دادم...خودم ازدواج کردم یه استان دیگه اما خواهر و برادرم شهر خودمون هستن...وضع مالی شوهرم خوبه اما برادرم با ولخرجی هاش خیلی اوضاع مناسبی نداره...بچه هاش هم بزرگن و کار میکنن اما چون مدیریت نداره همیشه مقروضه...حالا چند ساله مدام از ما پول قرض میکنه ولی دیر هم پس میده...شوهرم دیگه ازشون یه جورایی ناراحته...من خودم پیش شوهرم خجالت میکشم...چیکار کنم ؟

خدایا ممنونم که دستمو توی بدترین شرایط گرفتی و نجاتم دادی...

1402/08/08

10:30

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

تابلو۱۳۴۵

عضویت: 1402/03/10

تعداد پست: 3640

نده تمام

1402/08/08

10:31

1 نفر لایک کرده اند ...

onyxxxxx

عضویت: 1402/06/10

تعداد پست: 15804

اگه پس میده دیگه خجالت نداره

1402/08/08

10:31

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

maman_aa

عضویت: 1400/03/13

تعداد پست: 15668

قرض نده

1402/08/08

10:32

1 نفر لایک کرده اند ...

__شادمهر

عضویت: 1401/08/12

تعداد پست: 8994

خب اینسری قرض خاست نده

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد

1402/08/08

10:32

1 نفر لایک کرده اند ...