مقدمه: داشتن زبان نرم و ملایم کار هر کسی نیست و انسانها اغلب زود از کوره در می روند و چشمشان را می بندند و همه چیز را بر زبان می آورند. کاش می دانستند که ارزش سکوت چه قدر است و چه اندازه کارساز است.
بدنه: هر بار که پدر وارد خانه می شد و سخت خسته بود مرتب بهانه می گرفت و داد و بیداد می کرد در مقابل مادر سکوت مطلق می کرد و از ما می خواست مشغول کار خود شویم و اصلا کاری به پدر نداشته باشیم. کم کم که حوصله اش درست می شد و رفع خستگی می کرد، مادر را صدا می کرد و حالا مادر با صدای مهربان و نرمش شروع به حرف زدن می کرد و من با چشم خودم می دیدم که چه طور پدر را آرام می کندو پدر هم ساکت می شود.
همیشه به من می گفت صبر و حوصله داشته باش تا دیگران حرفشان را بزنند و بعد اگر نظری داشتی بگو، وقتی می گویند زبان خوش مار را از لانه بیرون می کشد یعنی ماری که همه ازش می هراسند و دشمن می دارندش در مقابل مهربانی و زبان خوش اسیر است و حتما کوتاه می آید و رام می شود.
انسان ها اسیر محبت هستند و مهرورزی و زبان خوش و محبت آمیز که به راستی معجزه ی شفابخشی است که موجب تسکین درد است و التیام درون. چه بسیار حرف های تند و دردناک که درون انسان را می خراشد و به درد می آورد اما در مقابل زبان ملایم و بی کینه درون خراشیده انسان را ترمیم کرده و موجب همراهی و همدلی می گردد. کاش به جای داد زدن و فریاد کشیدن از در دوستی و مهر وارد شوید و برای رسیدن به هدفتان دوستی را انتخاب کنید.
نتیجه گیری: همیشه صحبت کردن و داشتن زبان خوش برای دوستی و پیش برد هدف کافی است و نیازی به جنگ و سر و صدا نیست. زبان خوش می تواند دنیا را آرام کند و در مقابل زبان خشن کل دنیا را بر هم می ریزد.