باشوهرم دعوام شد بدجور بچم دویید اومد بغلم و شروع کرد گریه کردن و لرزیدن
هربار که اون داد میزد بچم منو سفت چنگ میزد
بعدش بردمش تو اتاق و باهاش بازی کردم و شیرش دادم خوابید
الان خوابش برده ولی عذاب وجدان داره دیوونم میکنه خیلی ناراحتم دارم گریه میکنم براش
الهی من و شوهرم بمیریم که این کارو کردیم بچه ترسید