اخی عزیزم
من پدرم توی شرکت نفت همون اتش سوزی اقاجاری از کار افتاده شد یکسال بعدش عمرشو داد به شما
یعنی خیییلی مهربون بود
هر موقع هر موقع میومد خونه یا من از جایی خونه میومدم دستمو میبوسید هر دفعه نمیزاشتم میگفت مگه پیامبر دستای دخترشو نمیبوسید ؟
الانم خیلی وقتا حس میکنم زندست و بام زندگی میکنه