2777
2789

همراه عذاب وجدان میخورم مثلا دیشب خونه خواهرم دعوت بودم زرشک پلو با مرغ درست کرده بود غذای مورد علاقه مامانم چند تا قاشق به زور خوردم انگار سنگ میخوردم 😔 (مامانم بیست روزه فوت شده) شما چنین تجربه ای داشتید؟؟ از بس همیشه هر جا رفتم رستوران مهمونی خونه خودم هر غذایی اگه خوردم میدونستم مامانمم دوست داره واسه اونم جدا میذاشتم میبردم براش الان بدون مامانم سخته برام😔 کلا همش ته دلم غم دارم الان رفتم سر کمدم وسایل مامانمو نگاه میکردم دو تا پیراهن که بکی شو اصلا نپوشید قرار بود عروسی خواهرزاده ام بپوشه😔 جانماز و تسبیحش گوشی موبایلش گوشی و روشن کردم آخرین تماسش شماره من بود قبل فوتش که زنگ زد برم ببرمش دکتر حالش بد بود تب و لرز داشت😭😭😭کاش میدونستم و میفهمیدم آخرین باریه که مامانم بهم زنگ میزنه تا بیشتر دورش میگشتم کاش....

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بله به مرور آرامش پیدا می‌کنید ولی هیچ وقت دردش تموم نمیشه از دست دادن یکی از نزدیکان که تا این حد بهش وابسته‌اید کلا دید آدمو نسبت به همه‌چی عوض می‌کنه و هیچ وقت دیگه به نقطه اول بر نمی‌گردی.

و خدایی دارم که در این نزدیکی است.

هفته اولی که داداشم فوت شده بود نیمرو سر سفره اورد عمم.یه لحظه ی کوتاه یادم رفت که داداشم چقد نیمرو دوست داشت لقمه رو گذاشتم دهنم یهو یادم افتاد همه نشسته بودن نگاه مامانم کردم نه تونستم گریه کنم نه تونستم درش بیارم مجبور شدم قورت بدم.مردم اون لحظه.الانم ۹ماه گذشته شوید پلو درست نکردم و تا روزی که بمیرمم درست نمیکنم و نمیخورم.چون غذای مورد علاقش بود.خدا رحمت کنه مادرتونو.بهتون صبر بده

خدا رحمت کنه مادرت رو .

بله من ۹ ساله پدرم فوت شده .پدرم عاشق جوجه کباب ودل وجگر گوسفند بود بعد از مرگش دیگه نتونستم این دو غذا رو بخورم هرجا دعوتیم ک این غذا رو دارن بغض میکنم .گوشی وی سری وسایلش یادگار نگهداشتم.دلم براش پر میکشه حتی تو خوابم نمیبینمش

در حسرت دیدار پدری ب سر میبرم ک آخرین بار دستش توی دستم بود ولبخند روی لبش خشک شد ومنو تنها گذاشت .از وقتی رفت منم خندیدن رو فراموش کردم میشه برای شادی روحش ی صلوات بفرستی.سپاسگزارم
خدا رحمتش کنه عزیزم . بابای من چند ساعت قبل از فوتش کاستر خورد که من درست کرده بودم یعنی آخرین چیزی ...

مامان منم آخرین غدایی که خورد و من براش درست کردم سوپ بود حتی آخرین باری که آب خورد هم من بهش دادم بعد اون به دستگاه وصل شد و سه روز بعد فوت شد😔

هفته اولی که داداشم فوت شده بود نیمرو سر سفره اورد عمم.یه لحظه ی کوتاه یادم رفت که داداشم چقد نیمرو ...

خدا برادرتون و رحمت کنه😔😔 صبح زود شوهرم میخواست بره سرکار گفت برم برات کله پاچه بخرم گفتم نه اصلااااا نه امروز نه هیچوقت چون مامانم بشدت کله پاچه دوست داشت من هر از گاهی میخواستم خوشحالش کنم صبح کله پاچه میخریدم براش میبردم انقدر دوست داشت خوشحال میشد واقعا دیدن این غدا هم برام ناراحت کننده ست چه برسه خوردنش

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792