ی راهکار دیگه هست. شنیدی میگن بهترین دفاع حمله س؟
هی برو خونه مادرشوهرت. شام ناهار... بریز بپاش کن تو آشپزخونه.. یه غذا درست کن همه جارو بترکون.. با بچه خواهرش ریخت و پاش راه بنداز... رابطه خواست بگو فعلا بیا بریم خونه مامان ببینیم ناهار چی دارن.. شام چی دارن... انقدر که مادرشوهرت خسته بشه. شوهرت خسته بشه...
ی چیز دیگه هم هست که تازه ی ماهه رفتی خونه خودت. شوهرت هم هنوز دل نکنده از خونه پدری... کم کم میبینی خود به خود محبت کم میشه.
همسرم من ی ماه سرکاره دو هفته اینجا این دو هفته م فقط شبا خونه س کل فامیلاشو زنگ میزنه جمع مکنه خونه مامانش کطبقه پایینه متنفرم از این زندگی
اگه قصدت اینه با راکار درست حلش کنی سخنرانی کلید مرد استاد حبشی رو گوش بده مطمئن باش نتیجه میگیری البته اجرا هم بکنی
خیلیییی لجبازه من ی شب گفت بریم اونجا من یه غلطی کردم گفتم نمیام اخه شب قبلش خونه ابجیش بودیم همون روزم تولد پسر خالش بود رفتیم جای هم بودیم ینی شب که رسیدیم خونه باز میگف بریم اونجافتم نمیام ینی مث دیوونه ها شده بود منم بدتر لج کردم گف باااید بریم فقط ینی همه بدنم میارزید گفتم کاش و میرفتم و دهنشو باز نمیکردم
یچیز دیگم کلاا خیلی لوس و مامانیه خیلیییی شدید
عین بچه ها رفتار میکنه
مامانشم که دوس داره همه دورش باشن یه سره رو مخس کار میکنه
من نمیدونم چجوری دامادودخترشو کشیده سمت خودش که هرررر شب اونجان
حالا من یه شب بیشتر برم خونه مامانم حرف داره
