من تو عقدم و همون اول مادرمو ازدست دادم کل مسئولیت خونه افتاد رو دوشم خیلی داستان ها با خانواده شوهرم داشتم دریغ از ی ذره درک و محبت همش جنگ اخر سر من طلاهامو دزد برد بد چند وقت شوهرم اومد گفت ما سرویستو خریدیم ب مامانمم نگو بهت گفتم خلاصه من خیلی ناراحت شدم ولی هیچی نگفتم صبر کردم مامانش خیلی دوست داشت ازش نظر بپرسم تو هرچی منم اصلأ ادم حسابش نکردم و با شوهرم دوتایی میرفتیم خرید عروسی بهش حتی نمیگفتم چیا خریدم خلاصه گفت واسه کت شلوار خریدن منم میام منم اولش قبول کردم بد گفتم مامانت نباید بیاد زیادم حرف بزنی خودتم نمیبرم مثل سرویس ک خودتون رفتید منو نبردید شوهرم التماسم کرد توروخدا بذار بیاد گفتم بیاد خب صبح بیدارشدیم خونشون بودیم گفتم بریم یهو مامانش جیغ و داد کرد ک نمیام فکر کردی کی خداروشکر ی عروس دارم مثل دسته گل همه ارزوهامو برآورده کرده جاریم منظورش بود از دست تو فشار خون گرفتم من اون سرویس رو برای تو نخریدم الانم پولشو میدم ب شوهرت برید بخرید خودتون اینم میدم ب اون عروسم من حالم ب هم میخوره ازت و فلان منم فقط نگاش کردم بدشم با شوهرم رفتیم کت و شلوار خریدیم بد ک اومدم خونه هربار ب شوهرم زنگ زدم صداش غمگین بود چندبارم صدای جیغ مادرشو شنیدم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!