من تو عقدم و همون اول مادرمو ازدست دادم کل مسئولیت خونه افتاد رو دوشم خیلی داستان ها با خانواده شوهرم داشتم دریغ از ی ذره درک و محبت همش جنگ اخر سر من طلاهامو دزد برد بد چند وقت شوهرم اومد گفت ما سرویستو خریدیم ب مامانمم نگو بهت گفتم خلاصه من خیلی ناراحت شدم ولی هیچی نگفتم صبر کردم مامانش خیلی دوست داشت ازش نظر بپرسم تو هرچی منم اصلأ ادم حسابش نکردم و با شوهرم دوتایی میرفتیم خرید عروسی بهش حتی نمیگفتم چیا خریدم خلاصه گفت واسه کت شلوار خریدن منم میام منم اولش قبول کردم بد گفتم مامانت نباید بیاد زیادم حرف بزنی خودتم نمیبرم مثل سرویس ک خودتون رفتید منو نبردید شوهرم التماسم کرد توروخدا بذار بیاد گفتم بیاد خب صبح بیدارشدیم خونشون بودیم گفتم بریم یهو مامانش جیغ و داد کرد ک نمیام فکر کردی کی خداروشکر ی عروس دارم مثل دسته گل همه ارزوهامو برآورده کرده جاریم منظورش بود از دست تو فشار خون گرفتم من اون سرویس رو برای تو نخریدم الانم پولشو میدم ب شوهرت برید بخرید خودتون اینم میدم ب اون عروسم من حالم ب هم میخوره ازت و فلان منم فقط نگاش کردم بدشم با شوهرم رفتیم کت و شلوار خریدیم بد ک اومدم خونه هربار ب شوهرم زنگ زدم صداش غمگین بود چندبارم صدای جیغ مادرشو شنیدم
دو درجه فیلترینگ را کم کنید؛ دو درجه سرعت نت را بیشتر کنید ؛دودرجه گرانی و تورم و بدبختی را کم کنید ؛تا مردم هم دو درجه دما را پایین بیاورند ؛اگر دودرجه تنش و درگیری با دنیا را کم کرده بودید الان در یک کشور نرمال زندگی میکردیم.
شدی صاحب هر بند دلم 😍شدی روز و شبم ماه دلم 😍مهمون کوچولوی دلم خیلی خوش اومدی به زندگی مون🥺خدایا شکرت. خدایا خودت مواظب مسافر کوچولوم باش😍02/6/13 بیبی چکم مثبت شد😍. پسر کوچولو قشنگم داری داداش بزرگه میشی قربونت برم🥺🥺
به نظرم الان توی لین جنگ بچگانه بردی ولی در کل باختی😊 خودتو از چشم شوهرت انداختی تاپیکای دختر_گرا ...
من کامل تعریف نکردم و خیلی خلاصه وار تعریف کردم مثلأ نگفتم ک من چندبار بهشون گفتم بیاید بریم گفتن ن ما کار داریم ینی کارای خودشون مهم بوده ولی کارا من ک عروسم و بیست روز دیگه عروسیمه و دارم جهازم رو تکنیل میکنم مهم نیست