بچه ها این وام فرزند اوری رو خودم میتونم ثبت نام کنم؟

سلام زنگ زدم ۱۱۰ گفتم برای کارای طلاق کجا باید برم تو شهر خودمون ادرس دادگاه خانواده رو داد رفتم اونجا یه قسمت مشاوره داشت رایگاه توضیح دادم چی به چیه اونم مثل وکیل بودن گفت فعلا برا نفقه برات یه درخواست میزنیم بعد یه متن نوشت مبنی بر این که ۴ ماهه شوهرم زندان بوده و ازاد شده الانم رفته خرجی بچه هارو نمیده اسم بچه هارو نوشت توی برگه دادخواست که برای هر کدوم ۲ونیم ملیون نفقه زده بود گفت ببرم دفتر خدمات قضایی ثبت سیستم کنن (تمبر باطل کنن )بعد امروز بعد سه ۴ روز پیامش اومده که ثبت شده تا چند روز دیگه میخوانمون دادگاه البته بچه های من زیر ۷ ساان نفری دونیم گفت میزنیم احتمال این که کم کنه قاضی هست مثلا نفری دو تومن برا هر بچه ولی یه خانمه بچه اش مدرسه ای بود اومده بود زیاد کنه نفقه بچه شو برا بچه اش ۴ ملیون زدن .دیگه مهریه مم که جدا باز باید برم جایی که عقد کردم اونجا اجرا بزارم اونم احتمالا ۶ ماهی یک سکه کنن که اونم میشه ماهی ۵ تومن رو هم رفته پاره است باید ۹ ۱۰ تومنی بده 

اها فعلا هنوز نرفتیم جدا بشیم فقط برا نفقه درخواست دادم حالا گفتن تا دوسال مهلت برا این وامه هست بعدا سر فرصت ثبت نام میکنم 

من همش فکر میکنم به این چیزا همه ترسم این بود جدا شم برگردم خونه پدرم راسش مجرد بودم تو بچگی تا قبل ازدواج از دست داداشم همش آزار دیدم تو هر فرصتی دست درازی و ... از دست اونا فرار کردن به مادرم ک گفتم گفت تو خودت میخاریدی و ... ازشون متنفرم الان خیلی برام سنگینه برگردم اونجا به بابام گفتم بمیرم بر نمیگردم اون خونه الان میخاد خونه برام بگیره با پول خودم که از شوهرم گرفتم خودم که دیگه از هیچکی ترسی ندارن اجازه نمیدم کسی اذیتم کنه اما برا بچه هام همش میترسم چون دخترن الان مامانم میگه جدا شدی بزار پیش ما برو سر کار اون داداشمم هست خونا بابام میترسم ادم مریضه به این بچه ها کاری کنه یا همش میترسم اگه ازدواج کنم شوهرم بخواد تو هر فرصتی بچه هارو اذیت کنه از فکر اینا میخام بمیرم 

گیر دادن که برو سر کار تا فکرت مشغول باشه اما دعا میکنم شوارم خرجی بچه هارو به موقع بده تا مجبور نشم تنها بزارمشون و برم سر کار تو فکر اینم هستم تو خوته کاررکنم نمیدونم چه کاری که درامدشم خوب باشه 

دارم تموم میکنم یواش یواش خودمم دیگه فهمیدم درست بشو نیست فقط اول هر چیزی ادم اون ترس رو داره ادم با یکی دوست هست فقط یک ماه براش سخته دل بکنه و کات کنه این که دیگه ۶ سال زندگی کردیم و ... به کارایی که میکرده فکر میکنم حالم بد میشه ازش یعنی