یکی از آشنایانمون یه خانوم خیییییلی زیبایی بودن یعنی هر چی از زیباییشون بگم بازم کم گفتم اصلا تو عمرم اونجوری خوشگل ندیدم... شبیه خانومای خوشگل باکویی بود آخه مادربزرگ مادریشون هم باکویی بود
ابروهاش عین مخمل بود چشماش درشت کشیده پره های بینیش یه خورده باز بود همین چهرشو چند برابر زیبا تر کرده بود....قد بلند.. بلاخره میگم حوشگل فکر نکنین از این خوشگلای جلف عملی امروزی... هر وقت میدیدمش بهش خیره میشدم همیشه آرزو داشتم یه دختر در آینده داشته بشم شبیه اون
بلاخره ایشون همسرش بهش خیانت کرد و رفته بوده زن دوم گرفته بوده ایشونم خودشو کشت