دختر اولم خیلی به دختر دومم حسادت میکنه..

حسادت

عادیه

بزرگتر بشه دورش میگرده

شاید دومی خوشگلتره🤣

چند سالشونه

دختر منم این کار کرد ولی من بلد نبودم چطوری رفتار کنم مخصوصن شوهرم هر دو از کوچیکه طرف داری میکردیم  چند بار کتکش زدم دستم بشکنه 

بهش گوشزد کن

ولی زیاده روی نکنید

مثلا بگو عزیزم خواهر کوچولوت به مراقبت نیاز داره و مامانی هم کار داره:( میشه لطفا مراقب خواهر کوچولوت باشی؟ و براش جایزه بذارید

بهشون بگو اگه با هم خوب باشن دعوا نکنن پارک یا خیابون میبری

بازی های دونفره بخر بزا دختر اولی بدونه تنهایی بعضی از کارها و بازیارو نمیتونه انجام بده

مثل منج

کارتن مورد علاقشونو بخر بگو اگه با هم خوب باشید اجازه میدم نگاه کنید

مسئولیت های دونفره بده بهشون مثلا اتاق یا وسایلاشون یا لباس هاشون رو جمع کنن 

بهش مسئولیت و حس بزرگتری بدید . اگر کارهاش را درست انجام داد حتما تمجید و تعریف کنید . در مقابلش خواهرش را ناز و نوازش نکنید . بهش حق انتخاب بدید . و اگر مشکلی داره با محبت ازش بپرسید و کمکش کنید تا با هم این مشکل حل بشه . در آخر اگر موفق نشدید حتما به یک مشاور مراجعه کنید آخه بچه کوچیکه که کیسه بوکس نیست بخواد بی دلیل کتک بخوره اونم گناه داره .

خیلی وابسته هم هستن مخصوصن دختر کوچیکم عاشق خواهرش از من بیشتر دوس داره. میگم دیگه دعواش میکردم ولی شما این کار نکن گناه دارن من ی مدت عصبی شده بودم دست خودم نبود حالم  الان پشیمونم  ولی چه فایده دخترم میگه از وقتی خواهرم اومد روزگار من سیاه شد منظورش دعوا ها و کتک هایی هست که باهاش داشتم . بیشتر ب دختر بزرگت توجه کن فقط بگو خواهرت جز تو هیچ کس تو این دنیا نداره که بهش تکیه کنه باید بهترین دوست هم باشید از این حرفا که احساس مسئولیت کنه مثلا بگو من میرم حموم مراقب خواهرت باش ولی خودت هم حواست باشه قایمکی. درست میشه نگران نباش

نه فک کنم جایزه تعیین کردن برای این موضوع خوب نباشه، حس میکنم بیشتر احساس بد میگیره. به خاطر مراقبت از کسی که خوشش نمیاد ازش، چایزه بگیره این حس رو میده اون شخص با ارزش تره از تو.

مشکل اختلاف سنی کمه که از سن پایین محبت رو تقسیم کردن ، من با خواهرم که 4 سال تفاوت داریم همین مشکل رو داریم جالبه با خواهر دیگه مون که اختلاف سنی 12 و 8 ساله داریم مشکلی نداریم 

نمیدونم شاید از اینکه مبینه به اون یکی توجه میکنید حسودیش میشه اختلاف سنی من و خاهر کوچیکم هم ایقده وقتی بدنیا اومد مامانم میگه چون خاهرمو فامیل اومدن دیدنش و بوسش کردن حسودیم شده بود خاهرمو گرفته بودم از پاش کشیدم داشتم میبردم بندازمش تو کوچه😑😂 اون موقه ۳ سالم بود یادم نمیاد ولی وقتی خاهرم بزرگتر شد من ۷ سالم بود کلاس اول میرفتم یادمه یبار چون مامانم خاهرمو با خودش برد مغازه از حسودی پاره شدم بعد که خاهرم اومد تو اتاق میخواستم با چاقوی ک قایم کرده بودم بکشمش که چاقو خورد دسش خون اومد یکم فقط پاره شد😑 یبارم سر اینکه داشتیم صبحونه میخوردیم مامانم داشت چای میریخت و همیشه برای من اول میریزه چون من بزرگترم که یهو مامانم انروز یادش رفت اول برا من چایی بریزه اشتباهی و حواسش نبود برای خاهرم چای ریخت تو لیوانش حسودیم شد گرفتم لیوان رو ریختم رو پای خاهرم که داغ بود پاس سوخت😑😑 وووو ..... چقد بلا اوردم سرش چقد کتک خورد ازم سر حسادت

یعنی میخوام در کل بگم با کوچیک ترین توجه و حرکت از شما اون یکی حسودی میکنه

ولی الان من ۱۸ سالمه اونم ۱۵

با هم اوکیم حسودیم نمیشه😂 همو دوست داریم