شب اولی که میفهمی بهت خیانت شده

کاش میتونستم کاری کنم دلت آروم بگیره 

متاسفم این درد کمی نیست 

ولی فقط اجازه ندین افکارتون شما رو ب سیاهی بکشونه 

فقط مدام ب خودتون یادآوری کنید شما کوچکترین اشتباهی نداشتین و همسرتون از ضعف خودش بوده ک ب اینجا کشیده شده 

شاید ریشه در تربیت خانوادگی یا کودکیشون داره 

خدا بهت صبر بده و هرچی به صلاحته رو واست رقم بزنه    اگه تصمیم گرفتی ببخشیش ببخش اما زود اینکارو نکن خوب اذیتش کن بی محلی کن بزار بفهمه ممکنه حتی از دستت بده   دیگه آسون و ارزون نباش واسش 

سلام عزیزم

فقط سعی کن کسی رو مطلع نکنی فعلا..ارامش خودتو حفظ کن میدونم چه حالی هستی چون

 دقیقا ۱۳ خرداد من توی همچین وضعی بودم

خیانت دیدم و دعوا و گریه و‌ زاری شوهرم خودکشی کرد خودم بردمش بیمارستان و و و ... گفتم طلاق!! رفتیم دفتر قضایی..دفتر وکیل..دادگاه...

نزدیک به یک ماه نرفت سرکار بس که حالش بد بود(حقش بود دوست داشتم بدتر هم میشد)

خلاصه که وضع بدی بود و هست

تا اینکه رفتم مشاوره و فعلا جلساتمو ادامه میدم به قول مشاور واسه طلاق وقت داری یه کم زمان بده ببین چیکار میخواد کنه ... پشیمونه یا نه... 

گفتم حق طلاق رو باید بدی که هر زمان خواستم راحت جدا شم گفت باشه و بهم داد

بنظرم به بچه هات بدنکن اونا بعد خدا دیگه غیر شما دیگه پشتوانه ندارند ازش پول بگی پس انداز کن وکاری بهش نداشته باش خیلی بخودت وبچه هات برس فکر کن فوت شده

بابچه هات خوش باش 

اصلا گوشیش روچک نکن اون هزارتا دروغ میگه که باورت بشه پاکه

بسپار دست خدا همه رو دید و ادبش میکنه فقط صبوری میخواد

ببین اسی یه چیزی یادم افتاد دوست خواهرم داره جدا میشه اونم دوتا دختر داره میگه چندساله از خیانت شوهرش خبر داشته صبر کرده بچه ها بزرگ بشن 

اگر شوهرت آدم سالمی بوده این یه بار پاش لغزیده باید کمکش کنی که این مسیر اشتباه را ادامه نده و زندگیتون حفظ بشه فکر کن معتاد شده که نیاز به کمک داره والا این اخر ش تباه میشه 

من مرد خیانتکار ندیدم عاقبت بخیر بشه 

زود وا نده 

حق و‌حقوقتو بگیر

اموال اگه داره بگو به نامت کنه

شما بچه دارین کنار وکالت طلاق که میگیری میتونی حضانت بچه‌هارم بگیری

الانم فقط همون مشاور میتونه کمکت کنه

به قول دوستمون خیانت مثل مرگ عزیز می مونه باید عزاداری کنی 

انگار تا مدتها جای خالی اون عزیز رو میبینی و یادت میفته

خودم دقیقا اینجوری بودم و هستم

اره خیلی سخت

واسه همین کاملا می دونم چی میگی

اینقدر گریه کردم که دیگه اشکم خشک شد و اشکی برای ریختن نداشتم فقط ناله میکردم

اونم میومدکنارم مث ابربهار گریه میکرد ولی فایده نداشت که

باهم برید مشاوره 

تا راحتتر بگذره

چون دوتا بچه داری طلاق راه اول و اخر. نیست

از شوکش که در اومدی تصمیم بگیر

اون دختره رو هم یه جوری بترسون که دیگه این غلطا نکنه