2777
2789

ما باهم تو یه ساختمونیم یعنی با خانواده همسرم 

من دوسداشتم با خواهرشوهرم صمیمی بشم و رابطه خوبی داشته باشیم و همیشه ام همین بود اما اون خیلی باهام لج میکرد همش بی دلیل بهم حرف میزد‌ اخم میکرد بداخلاق میشد دیگه خسته شدم یبار بی دلیل خیلی بد رفتاری کرد منم جوابشو دادم و دعوای بدی کردیم مادرشوهرم بع ظاهر طرف منو گرفت خواهرشوهرم همش گفت میرم خونشون توهین میکنه بهم خدا میدونه که هیچوقت بهش بی احترامی نکردم همیشه باب میلش غذا پختم براش بردم دعوتش کردم اما اون اون چیزایی که اینهمه مدت تو دلش بود رو گفت و کلی داد و بیداد کرد منم فقط سکوت کردم . حالا یه هفتس مادرشوهرم‌ حتی بهم زنگ نمیزنه منم نزدم و نرفتم خونشون شما بودید چیکار میکردید همیشه ظهرا میرفتم شبا میرفتم اما ی هفتس نرفتم گفتم دیگه فقط با شوهرم برم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

رفت و امد بیش از حد این داستانا رو هم داره

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

امم منم قبلا مث تو فکر میکردم میخواستم با خواهرشوهرم دوست شم اما دیدم خودشو چص میکنه توو همون نامزدی فاصله امو باهاش حفظ کردم


تو هم از این ب بعد مث من رفتار کن آرامشت بیشتره

کلا دنیا اینطوره از قوم شوهر فامیل صمیمی واسه ادم پیدا نمیشه.منم اوایل ساده بودم بعد دیدم تو همه جا توقع داره من کوتاه بیام و طرف داداششو میگیره گفتم مگه دیوونم یه مزاحم برا خودم درست کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز