من با یه پسری پنج ساله آشنا هستم. اوایل قصد دوستی ازدواج تلفیق شد که شرایط نخورد بهم از اون موقع عین دوتا دوست باهم هستیم ینی اون اگه با کسی دوست شه یا خواستکاری بره بمن میگه و خیلی از لحاظ خانوادگی با هم در ارتباطیم ما تا حالا رابطه نداشتیم به هیچ سورت فقط عین دوتا مرد یا دوتا خانوم با هم دوستیم خلاصه این با دوتا خانوم مه یکیشون زنجان بود و صیغ ه ساعتی میشد آشنا شد میرفت اونجا پیش خانومه و رابطه برقرار کرده بودن من اصلا به درستی و نادرستی اون خانوم و رابطشون کاری ندارم این اقا هم مذهبیه خودش بین خودشون میگه صیغه میخونه بعد یکی دیگه هم شهر خودمون توی مرکز ماساژ بوده که خلاصه ساعتی بوده مولا در روز چندین نفر حالا این اقا آمده میگه براشون دوتا دوستامو فرستادم ازدواج کنن با هم رفتن خواستاریشون من از ابن حرص نخوردم سرنوشت هرکی یجوری اما ا. ازن حرص خوردم جرا به من معرفی نکرده
نه میدونه ما شرایطمون نمیخوره بهم اصلا ینی هیچ جوره نمیشه ازدواج کنیم با هم و آینکه دوستی هم من باهاش دوست دختر نمیشم دوست معمولیه هستم اخه کفتم جرا منو معرفی نکردی برگشته میگه اخه نو حجاب درست حسابی نداری میگم مومن تو خانومیکه ساعتی صیغه سده رو معرفی کردی منو بخاطر حجاب نکردی