من با یه پسری یک سال و دوماه پیش اشنا شدم ۲۱ سالمه
تو یه شهریم ولی نزدیک نیستیم
پدرش مخالف ازدواجمون بود میگفت هرکی من میگمو باید بگیری این دختره غریبه س و از این حرفا
خود پسرم سربازه حدود یک سال مونده از سربازیش
واقعا پسر سالمیه اهل رفیق بازی و دود و دم نیست بخاطر همینش ازش خوشم میاد و واقعا دوسش دارم
ما اومدیم گفتیم اشکال نداره صب میکنیم تا خدمتت تموم شه تا اونموقع شاید هم وضعیت مالیت اوکی شد(چون سربازه و شغل نداره فعلا)هم بابات راضی شد و کوتاه اومد
دیشب بحثمون شد بهش گفتم که من دیگه برا تو صبر نمیکنم حتی رضایت خانوادتو نداری خونه نداری شغل نداری
و تقریبا رابطمونو تموم کردم
واقعا پسر خوبیه از نظر من و اینکه تو این سالا خیلی بهم کمک کرده از هر لحاظی
دوسش دارم به این راحتیا نمیتونم بیخیالش بشم
بهم بگین چیکارررر کنممممم🥲🥲🥲🥲