سلام دوستان درد دل داشتم باهاتون😔من پنج ساله ازدواج کردم و به دلایلی شوهرم مجبورم کرد پیش مادرشوهر زندگی کنیم و موندگار شدیم و این مسئله باعث شد هر روز ازشوهرم دور تر بشم و مادرشوهرم خیلی توی زندگیم اختلاف میندازه و هیچ ارامشی تو خونم ندارم و یه دختر سه ساله هم دارم..میخام طلاق بگیرم ولی جایی رو یا آدمی که بهش تکیه کنم .پدر مادرمم به کلی پشتمو خالی کردن ..چی کار باید کنم..کسی توی شرایط من بوده تا به حال؟چی کار کردید توی این وضعیت؟
مادرشوهرت چند سالشه پدرشوهرت زنده؟؟
شما صبر کردی بچه بیاد بعد جدا شی؟
فقط بخاطر مادر شوهر می خوای جدا شی
تو وضعیت شمام و دارم تحمل میکنم بخاطر شوهرم
طلاق نگیر گلم درست میشه با زبونی شوهرت رو رام کن
طلاق نگیر
خونت جدا شه بیشتر مشکلاتت حل میشه
من ده ساله.
کاری به کارش ندارم اصلا مانتوت را باهاش به حداقل رساندن جز سلام باهاش حرفی نمی زنم.
ببینم تو راه پله هست نمیرم تا اون که رفت.
مادر شوهرم وجاریم خیلی اذیتم کردند هدفدار اذیت میکردند که من طلاق بگیرم خودم طلاق بگیرم ،اما من تحمل کردم همون جاریم الان خودش طلاق گرفته اما من سر زندگیم هستم شوهرم هم مادرش را شناخته
توی یک اتاق از خونشونید یا واحدتون جداست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
