هروز شام خونه مان بعد اصلا از رو نمیرن شوهرمم دیگه از سرکار میاد میبینه هستن سلام ملام درست درمون گرم نمیده سر سری میده مثلا اگه یه روز نباشن میگه مادرتینا نیستن قهرین ؟ 🤦♀️🤦♀️
بخدا رومم نمیشه بگم نیاین اخه چه وضعشع خونمون نزدیکه مامانم سرکار میره بعد به بهونه دیدن نوه هاش میاد زنگ میزنه خواهرم میگه من خونه فریده ام بیا اینجا بعد مثلا من شام اگه نونی باشه خودمون کم میخوریم به اونام برسه بخدا خجالت میکشم مثلا دیروز قرار بود لز بیرون ساندویچ بخریم بخوریم مامانم اومد زنگ زد خواهرم میگه فلانی ساندویچ گرفته اصرار نیکنه بمونم بیا بخور دلشون نشکنه در صورتی که اصرار نکرد شوهرم وتقعا دیروز خجالت کشیدم بعد تربیت بچه ها دخالت میکنه مثلا هی به دخترم میگه جمع کن دفتر مفتراتو دیگه زوووود باش حل کن جمع کن چه وضعهشه دلم واقعا پره از دستشون من دلم میخواد شوهرم بگه زنگ بزن دعوت کن مامانینارو ولی اصلا مجال نمیدن