2777
2789

مادرشوعرم و فامیلشون دیروز رفتن مسافرت به ماهم گفتن که من بچه هام مریض بودن و گفتم نمیایم و شوهرمم کمک دوستش کار داشت امشب اومدن ما رفتیم ی سر خونه خواعرشوهرم کار داشت شوهرم تا شوهر خواهرشوهرم منو دیده میگه خوب نذاشتی پسرشون بیاد و نمیذاری و زورش می‌کنی منم گفتم آره دیدین چه قشنگ نذاشتم گفت خودت پسر داری گفتم آره خداراشکر همه دارن هم پسر هم دختر منظورم ب خودش بود ولی خیلی ناراحتم من بچه هام مریض بودن دیدن براشونم توضیح دادم و حتی گفتم بهتون خوش بگذره خیلی دلم میخواد کاری کنم حرصم خالی بشه نمی‌دونم چیکار کنم 

به هم دیگه بدی نکنید خیلی زود بدی مییینید 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برادرشوهر من خیلی آدم‌ شوخیه از اینجور حرفا میزنه. منم همش با خنده میگم بالاخره باید معلوم باشه رییس کیه😎


من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

برادرشوهر من خیلی آدم‌ شوخیه از اینجور حرفا میزنه. منم همش با خنده میگم بالاخره باید معلوم باشه رییس ...

این همش از این حرفا میزنه واقعا شوخی نیست بنظرم اینا بعدم آدم متوجه میشه منظور و لحنا

به هم دیگه بدی نکنید خیلی زود بدی مییینید 
این همش از این حرفا میزنه واقعا شوخی نیست بنظرم اینا بعدم آدم متوجه میشه منظور و لحنا

به نظرم همون جواب شما کافی بود. بیشتر از این ادامه بدی فکر میکنه حرصتو دراورده و خوشحال میشه. 

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792