امروز جمعه س و من و پسرم رفتیم پیاده رویی
باهم حسابی گشتیم و راه رفتیم و پسرم چندتا برگ خوشکل رنگارنگ پاییزی جمع کرد برای کاردستی موقعه برگشت چندتا خانم از آشنایان دیدم
که تا مرا دیدن شروع به پچ پچ کردن
و معلوم بود دارن پشت سر من غیبت میکنن
اما تا نزدیک شدم به شدت احترام گذاشتن
و با محبت فراوان حتی یکیشون اصرار که من را ببره خونشون که همون نزدیکیا بود
آنجا بود که به این جمله رسیدم
که مهم نیست مردم پشت سرمون چی میگن
همین که وقتی دیدنمون سکوت میکنن
کافیه