من خیلی تو عروسیا و جمع معذب و خجالت زده میشم چند ساله که هیچ عروسی و جمع شلوغی نرفتم حالا عروسی برادرشوهرمه اگه نرقصم یا فعالیتی نداشته باشم خانواده شوهر میگن بدش میاد قرصی چیزی هست این استرس از بین بره چرا باید من اینجوری باشم بقیه شاد میشن با عروسی و جمع من ماتم میگیرم
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..
منم دو ماه دیگه عروسی برادرمه....سالهاست هیچ مراسمی نرفتم ،از الآن عزا گرفتم......دلم نمیخواد برم...راهم دوره همش میگم خدا کنه اون موقع پرواز نباشه نتونم برم