من اگر بچه نداشتم حتما ازش جدا میشدم الانم خیلی برای ادامه زندگیم امیدوار نیستم
شوهرم پنهون کاری داره ازم، خیلی بچه ننه اش بخاطر حرف مامانش کار خوبشو ول کرد یک سال و نیمه همه چیزمون ریخته بهم
ی بچه دوسال و نیمه دارم یکی دیگه ام 6 ماهه باردارم از اول بارداریم تا 4 ماه تو خونه نشسته بود و بیکار بود الانم جایی میره با حقوق خیلی کم حالا مسائل مالی رو آدم طاقت میاره و میگذره
ولی کارایی که خانواده اش در حقم کردن و خودش شاهد بود هیچ وقت حمایتم نکرد و پشتم نبود
تازه بعدها. بهم گفت تقصیر خودته همه چی
دیروز دیدم تو گوشیش دنبال عکس پسر جوان ایرانی 27 ساله میگشته نمیدونم چرا میخواد ولی هر چیزی رو میتونستم تحمل کنم بجز خیانت حالا شده در حد فکر یا چت
بخدا به بچم نگاه میکنم آتیش میگیریم و دومی رو خدا خواسته باردار شدم از روز اول همش گریه کردم
نمیدونم چ کنم چجوری با این آدم و رفتار هاش زندگی کنم
اصلا محبت کلامی و عاطفی نداره حتی تو رابطه هم مشکل داره و ی هو میبینی دوماه سمتم نمیاد
اینا همش درده دیگه